-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 تیر 1394 11:46
برگشتم بلاگفا کلــــــــــیک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 تیر 1394 16:45
دیروز بعد از اذان صبح بود که تلفنی بهم خبر دادن دکتر م به هوش اومدن از خدا ممنونم که ایشون رو دوباره به ما برگردوند حقیقتا ایشون حکم یک جواهر رو دارن برای آدمای اطرافشون رفتم دیدنشون حال زیاد مساعدی نداشتن اما انشاالله به زودی سلامتی کامل رو به دست میارن امروز یه کم تقلا کردم ببینم میتونم آرشیو وبلاگ تازه از دست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیر 1394 18:46
داشتم در مطبو میبستم که راهی خونه شم تلفنم زنگ خورد مهتاب بود اصرار داشت برم بیمارستان ببینمش قطعا اشتیاق دیدن دوست خوبی مثل مهتاب به خستگیم غلبه کرد تو بیمارستان دکتر م رو دیدم و این بهترین اتفاقی بود که میتونست بیفته ایشون یکی از اساتید عزیز دوران دانشجوییم و یکی از دوستان پدرم هستن ضمنا ایشون منو به اسم خودم صدا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 تیر 1394 23:36
خب دیگه بعضی وقتا که تو نباشی... شب باشه... منم تنها و دلتنگ با ماشین خیابونارو بالا پایین کردنو بارها و بارها آهنگ وابستگی مهرنوش رو گوش دادن و به تو فکر کردن هم عالمی داره...
-
منی که باتو برگشتم به دنیا
دوشنبه 1 تیر 1394 19:44
خودت گفتی قراره پای این عشق همه دیوونگی مونو بزاریم خودت گفتی میشه رویارو حس کرد تو این خونه از این حالی که داریم تو می خواستی که هیچ مرزی نمونه خودت خواستی خودت گفتی یکی شیم تو بودی گفتی لازمه یه وقتا اسیر بازیای زندگی شیم خودت مسبب خاطره هایی تو این شب گریه هارو شاد کردی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خرداد 1394 00:09
من ساده بودن رو دوست دارم ساده نقاشی کشیدن با آبرنگ... با همون قلم مویی که نمیدونم چندسال پیش با برادرم خریدم! قیمتش رو پرسیده بودم و مغازه دار گفته بود 3تومن و من رو به برادرم خندیده بودم "عجب قلم موی ارزون قیمتی 3تومن"! و توی دلم یواشکی به قلم مو گفته بودم تو خیلی خوشگلی پس میخرمت من امروز فهمیدم هنوز هم...